گفتم شاید ندیدنت از خاطرم دورت کنه دیدم ندیدنت فقط می تونه 190 تارو پر بکنه
گفتم صداتونشنوم شایدکه ازیادم بری دیدم توگوشام صدات میاد که داری با خودت لج میکنی
ندیدنو نشنیدنو دستی کشیدن عشقتوازدلم نبرد فقط دونستم بی تو اقبال پرپرشدو گم شدو مرد
بعد از اون شب حتی یه بارم نمی شد هل نداد همش میگفتم با خودم نکنه الگانس از یه جایی در بیاد
این روزا محتاج توام من نمی گم دلم میگه فردا اگه مردم نیا چه فایده نوش دارو دیگه
به دنیا اعتباری نیست بین مرگ و آدمی غول وقراری نیست
من که میدانم اجل ناخوانده و بیدادگر سرزده می آید و راه فراری نیست
پس چرا عاشق نباشم؟